محمد كوچولمحمد كوچول، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

★★گل محمدي من★★

دیشب خوابتو دیدم عروسک

دیشب که چه عرض کنم صبح بود قیافه ماهت رو هم که ندیدم(حالا همه میگن این چه خوابیه که دیدی؟)ولی واسه اولین بار احساست کردم هنوز تو شکم مامان بودی و من با دستام احساست کردم به اندازه ی گوشی موبایل بودی خیلی احساس شیرینی بود.از وقتی بیدار شدم خیلی خوشحال ترم عروسکم.بابا هم چند روز پیش خوابتو دیده بود تو عکسای سونوگرافی همون شکل ده هفتگیت.پس کی رخ مینمایی شیرینم.                                                &...
19 شهريور 1390

تعیین جنسیت

امروز وقتی مامان و بابا رفته بودن خونه مامانی اینا خاله جون هدی به مامان گفت دستت رو نشون بده وقتی مامان کف دستشو نشون خاله داد خاله  جون گفت بچه ت دختره.مثل اینکه یکی از دوستای خاله جون هدی این روش رو یادش داده بود اگه مامان روی دستش رو نشون میداد من پسر میشدم.شبی هم كه رفتم خونه مامان جون، عمه جون افسانه با نخ و سوزن واسه مامان سونوگرافی کرد من پسر شدم بچه بعدی دختر شد!حالا شما فکر میکنید من دخترم یا پسر؟اگه روش دیگه ای هم بلدید پیشنهاد بدید سرگرمی خوبیه. یا  ؟ مسئله این است!                        ...
19 شهريور 1390

حبه انگور در هفته نهم بارداري

هفته نهم بارداری   اكنون اندازه نخودچی مامان در حدود 2.5 سانتی متره (حدود اندازه یك دانه انگور) و وزنش در حدود چند گرمه، اما از آنجا كه ساختار فیزیكی بدن او شكل گرفته، آمادگی داره كه به سرعت وزن اضافه كنه. او هر روز به یك انسان كامل شبیه تر می شه. دنبالچه جنینی او كاملا از بین رفته  و اجزاء بدن او (شامل اندامها، ماهیچه ها و اعصاب) آرام آرام شروع به كار خواهند كرد. پلكهای او در حالت بسته قرار دارند و تا قبل از هفته بیست و هفتم باز نخواهند شد. او الان نرمه گوش داره و در آخر این هفته، بخشهای داخلی گوش او كامل خواهند شد. لب بالایيش هم كاملا شكل گرفته  و دهان، بینی و سوراخهای بینیش هم مشخص تر شدن. نوك انگشتان او كم...
16 شهريور 1390

اولین عید رسمی نخودچی

  خوشحال خوشحالم! این اولین عیدی هست که مامانی و بابایی از بودنم مطمئن هستن و با بودنم عشق میکنن! این اولین عیدیه که مامان و بابا هرجا برن، همه قبل از پرسیدن حال اونا از حال من می پرسن! این اولین عید فطریه که مامان جونا و باباجونام دوتا نوه نازی نازی دارن! این اولین عید فطریه که مامان جون و باباجون مامان سارا، مادربزرگ و پدربزرگ هستن! این اولین عید فطریه که خاله هدی و خاله ندا، خاله هستن! البته وضع خاله هدی بهتره چون اون دوتا خاله اس! این اولین عید فطریه که خاله ندا هم مامان شده و هم خاله! این اولین عید فطریه که عمو احسان هم بابا شده و هم عمو! این اولین عید فطریه که دخمل خاله یاسمین زه...
8 شهريور 1390

بيانيه افتتاحيه

اين وبلاگ هديه خاله هدي به خاطر تلاش من براي حضور توي اين دنياست. يه محرك و انگيزه! نيست اونور دم و دستگاه اينترنت به راهه، قرار شده هرروز بشينم پاي وبلاگمو ببينم مامان سارا، خاله هدي و خاله ندا چيا برام مي نويسن و ديگرون درباره ام چيا مي گن. از قيمت پوشك ، البسه نوزاد و اسباب بازي گرفته تا نتيجه بازيهاي ليگ برتر و لاليگا و ... و خلاصه از شير مرغ تا جون آدميزاد! راهنماي من در اين امر خطير، دختر خاله نانازيم، ياسمين زهرا خانم خوشگله!  من و ياسمين                 شايد                 من و ياسمين   خيلي...
7 شهريور 1390

مي خواهم در آغوشم بگيري مادر

    به نام او كه زندگي از اوست و ممات به دست اوست   صداي قدمهايم را شنيدي. آري من در راهم. زمزمه ها و نجواهاي شبانه ات را شنيدم؛ زخم زبانها و كنايه هاي نامردمان را هم شنيدم. خوابها و روياهاي عزيزانمان را بهانه كردم تا به تو و پدرم نويد دهم كه من مي آيم. آري من مي آيم. در روزگاري كه عقل انسانها به چشمان آنها و نه به شعور آنهاست، من مي آيم. در دوراني كه بشر با سوزش دل ديگري عشق مي كند، من مي آيم. و ... آري من تنها دو سال و هشت ماه (نَه، ده ها سال) پس از پيوند آسماني تان مي آيم. آري من مي آيم تنها به اراده و خواست شما و نه ديگري. مي آيم، با همه وجود مي آيم . ...
6 شهريور 1390
1